کد مطلب:369806 شنبه 14 اسفند 1395 آمار بازدید:405

فصل یازدهم
 در مذمّت شیطان


خداوند در آیات متعدّدی از قرآن کریم، شیطان را مورد مذمت خویش قرار داده و او را کافر، ملعون، خبیث، متکبّر، دشمن خود و ... معرفی فرموده است؛ اما در عرفان صوفیانه نه تنها شیطان موجودی خبیث و فاسد معرفی نشده است؛ بلکه بسیاری از آنان، در قداست و پاکی و نجابت شیطان سخن ها گفته اند!!


آنان مطابق با عقیده «وحدت وجود و موجود»- که همه پدیده ها را ظهور خدا می خوانند- شیطان را نیز یکی از مظاهر خدا و اسماء او می دانند! آنان بر این گفتارند که شیطان مظهر اسم «یا مضل» خداوند است.


قبل از این که سخنان برخی از بزرگان آنان را در این باره بیاوریم، به فرازهایی از مناجات جانبخش امام سجاد علیه السلام- در مذمت شیطان لعین- توجه بفرمائید:


- «اللّهُمّ إِنّا نَعُوذُ بِکَ مِنْ نَزَغَاتِ الشّیْطَانِ الرّجِیمِ وَ کَیْدِهِ وَ مَکَایِدِهِ، وَ مِنَ الثّقَهِ بِأَمَانِیّهِ وَ مَوَاعِیدِهِ وَ غُرُورِهِ وَ مَصَایِدِهِ.(2) وَ أَنْ یُطْمِعَ نَفْسَهُ فِی إِضْلَالِنَا عَنْ طَاعَتِکَ، وَ امْتِهَانِنَا بِمَعْصِیَتِکَ، أَوْ أَنْ یَحْسُنَ عِنْدَنَا مَا حَسّنَ لَنَا، أَوْ أَنْ یَثْقُلَ عَلَیْنَا مَا کَرّهَ إِلَیْنَا.(3) اللّهُمّ اخْسَأْهُ عَنّا بِعِبَادَتِکَ، وَ اکْبِتْهُ بِدُءوبِنَا فِی مَحَبّتِکَ، وَ اجْعَلْ بَیْنَنَا وَ بَیْنَهُ سِتْراً لَا یَهْتِکُهُ، وَ رَدْماً



 


ص: 268


مُصْمِتاً لَا یَفْتُقُهُ.(4) اللّهُمّ صَلّ عَلَی مُحَمّدٍ وَ آلِهِ، وَ اشْغَلْهُ عَنّا بِبَعْضِ أَعْدَائِکَ، وَ اعْصِمْنَا مِنْهُ بِحُسْنِ رِعَایَتِکَ، وَ اکْفِنَا خَتْرَهُ، وَ وَلّنَا ظَهْرَهُ، وَ اقْطَعْ عَنّا إِثْرَهُ.(5) اللّهُمّ صَلّ عَلَی مُحَمّدٍ وَ آلِهِ، وَ أَمْتِعْنَا مِنَ الْهُدَی بِمِثْلِ ضَلَالَتِهِ، وَ زَوّدْنَا مِنَ الْتّقْوَی ضِدّ غَوَایَتِهِ، وَ اسْلُکْ بِنَا مِنَ التّقَی خِلَافَ سَبِیلِهِ مِنَ الرّدَی.»(1)


خداوندا! ما از وسوسه های شیطان رانده شده، و از نیرنگ و مکرهای او، و از دلبستگی به آرزوها و وعده ها و فریب کاری ها و دام هایش به تو پناه می آوریم. و نیز به تو پناه می آوریم از طمع ورزی شیطان در گمراه کردن ما از راه اطاعتت و خوار کردن مان به وسیله نافرمانیت، و پناه می بریم به تو از آنچه را که او برای ما زیبا جلوه می دهد، تا برای ما نیکو گردد. یا مورد آنچه (از نیکی ها) را که به نظرمان بد جلوه می دهد، تا بر ما سنگین آید.


خداوندا! شیطان را در پرتوِ پرستش و بندگیت از ما دور ساز، و در پرتو تلاش پیگیر ما در راه عشق و محبّت، او را منکوب فرما، و بین ما و شیطان حجاب و پرده محکمی که توان پاره کردن آن را نداشته باشد قرار بده، و سدّی خلل ناپذیر بگذار که آن را نشکافد.


خداوندا! بر محمد صلی الله علیه و آله و سلّم و آلش رحمت و درود بفرست، و شیطان را به جای ما، سرگرم برخی از دشمنانت کن، و با حسن نظرت، ما را از گزند او نگهدار، و ما را از شرّ نیرنگش، کفایت فرما، و بر او مسلّط کن، و هرگونه اثر و جای پای او را در وجود ما دور گردان.


خداوندا! بر محمد و آل او رحمت و درود بفرست، و به ما از هدایت همان اندازه که شیطان در گمراهی است، بهره مند فرما، و بر ضد إغوا و گمراه گری او نیرو ده. و توشه تقوا را به ما عنایت کن، و در مقابل راه شیطان که راه تباهی است، گام های ما را در راه





1- صحیفه سجادیه، دعای شماره 17، ص 164

 


ص: 269


تقوا استوار ساز.


- «اللّهُمّ لَا تَجْعَلْ لَهُ فِی قُلُوبِنَا مَدْخَلًا وَ لَا تُوطِنَنّ لَهُ فِیمَا لَدَیْنَا مَنْزِلًا.(7) اللّهُمّ وَ مَا سَوّلَ لَنَا مِنْ بَاطِلٍ فَعَرّفْنَاهُ، وَ إِذَا عَرّفْتَنَاهُ فَقِنَاهُ، وَ بَصّرْنَا مَا نُکَایِدُهُ بِهِ، وَ أَلْهِمْنَا مَا نُعِدّهُ لَهُ، وَ أَیْقِظْنَا عَنْ سِنَهِ الْغَفْلَهِ بِالرّکُونِ إِلَیْهِ، وَ أَحْسِنْ بِتَوْفِیقِکَ عَوْنَنَا عَلَیْهِ.(8) اللّهُمّ وَ أَشْرِبْ قُلُوبَنَا إِنْکَارَ عَمَلِهِ، وَ الْطُفْ لَنَا فِی نَقْضِ حِیَلِهِ.(9) اللّهُمّ صَلّ عَلَی مُحَمّدٍ وَ آلِهِ، وَ حَوّلْ سُلْطَانَهُ عَنّا، وَ اقْطَعْ رَجَاءَهُ مِنّا، وَ ادْرَأْهُ عَنِ الْوُلُوعِ بِنَا.(10) اللّهُمّ صَلّ عَلَی مُحَمّدٍ وَ آلِهِ، وَ اجْعَلْ آبَاءَنَا وَ أُمّهَاتِنَا وَ أَوْلَادَنَا وَ أَهَالِیَنَا وَ ذَوِی أَرْحَامِنَا وَ قَرَابَاتِنَا وَ جِیرَانَنَا مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ مِنْهُ فِی حِرْزٍ حَارِزٍ، وَ حِصْنٍ حَافِظٍ، وَ کَهْفٍ مَانِعٍ، وَ أَلْبِسْهُمْ مِنْهُ جُنَناً وَاقِیَهً، وَ أَعْطِهِمْ عَلَیْهِ أَسْلِحَهً مَاضِیَهً.(11) اللّهُمّ وَ اعْمُمْ بِذَلِکَ مَنْ شَهِدَ لَکَ بِالرّبُوبِیّهِ، وَ أَخْلَصَ لَکَ بِالْوَحْدَانِیّهِ، وَ عَادَاهُ لَکَ بِحَقِیقَهِ الْعُبُودِیّهِ، وَ اسْتَظْهَرَ بِکَ عَلَیْهِ فِی مَعْرِفَهِ الْعُلُومِ الرّبّانِیّهِ.»(1)


خداوندا! برای شیطان در دل های ما، جایگاه و راه نفوذی قرار مده، و هرگز برای او جای پا و جایگاهی در سراسر زندگیمان فراهم نکن.


خداوندا! ما را به باطلی که شیطان برای ما زینت می دهد آگاه ساز، وقتی که ما را به آن آگاه نمودی، از آن نگهدار، و ما را به برنامه های فریب کاری شیطان بینا کن و فراهم کردن ابزار دور نمودن شیطان را به ما الهام فرما، و از خواب غفلتی که از اعتماد و تمایل شیطان نشأت می گیرد ما را بیدار کن، و با توفیقت ما را بر ضد او و نبرد با او یاری فرما.


خداوندا! دل های ما را با انکار و طرد شیطان آبیاری و شستشو فرما، و ما را در هم شکستن ترفندهای نیرنگ او، مشمول لطفت قرار بده.


خداوندا! بر محمد صلی الله علیه و آله و سلّم و آل او رحمت و درود بفرست، و سلطه و فشار شیطان را





1- همان، ص 166

 


ص: 270


از ما بگردان، و رشته امیدش را از ما قطع کن، و او را از حرص و پافشاری در گمراه کردن ما دفع فرما.


خداوندا! بر محمد صلی الله علیه و آله و سلّم و آل او رحمت و درود بفرست، و پدران، مادران، فرزندان، عشیرگان، خویشان، نزدیکان و همسایگان ما از مردان و زنان باایمان را، از شرّ او در سنگری محکم، و دژی نگهدارنده، و پناهگاهی بازدارنده ایمن دار، و [برای دفع گزند او] آنها را با زره های حفظ کننده بپوشان، و برای نبرد او، سلاح های برّان به آنها عطا فرما.


خداوندا! این دعا و خواهش ما را درباره هرکسی که به پروردگاری تو گواهی دهد، و به یکتایی تو اخلاص ورزد، و براساس بندگی حقیقی تو با شیطان دشمنی می ورزد، و در شناخت معارف آسمانی، از درگاه تو بر ضد او یاری می جوید شامل و فراگیر فرما.


- «اللّهُمّ احْلُلْ مَا عَقَدَ، وَ افْتُقْ مَا رَتَقَ، وَ افْسَخْ مَا دَبّرَ، وَ ثَبّطْهُ إِذَا عَزَمَ، وَ انْقُضْ مَا أَبْرَمَ.(13) اللّهُمّ وَ اهْزِمْ جُنْدَهُ، وَ أَبْطِلْ کَیْدَهُ وَ اهْدِمْ کَهْفَهُ، وَ أَرْغِمْ أَنْفَهُ(14) اللّهُمّ اجْعَلْنَا فِی نَظْمِ أَعْدَائِهِ، وَ اعْزِلْنَا عَنْ عِدَادِ أَوْلِیَائِهِ، لَا نُطِیعُ لَهُ إِذَا اسْتَهْوَانَا، وَ لَا نَسْتَجِیبُ لَهُ إِذَا دَعَانَا، نَأْمُرُ بِمُنَاوَأَتِهِ، مَنْ أَطَاعَ أَمْرَنَا، وَ نَعِظُ عَنْ مُتَابَعَتِهِ مَنِ اتّبَعَ زَجْرَنَا.(15) اللّهُمّ صَلّ عَلَی مُحَمّدٍ خَاتَمِ النّبِیّینَ وَ سَیّدِ الْمُرْسَلِینَ وَ عَلَی أَهْلِ بَیْتِهِ الطّیّبِینَ الطّاهِرِینَ، وَ أَعِذْنَا وَ أَهَالِیَنَا وَ إِخْوَانَنَا وَ جَمِیعَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ مِمّا اسْتَعَذْنَا مِنْهُ، وَ أَجِرْنَا مِمّا اسْتَجَرْنَا بِکَ مِنْ خَوْفِهِ(16) وَ اسْمَعْ لَنَا مَا دَعَوْنَا بِهِ، وَ أَعْطِنَا مَا أَغْفَلْنَاهُ، وَ احْفَظْ لَنَا مَا نَسِینَاهُ، وَ صَیّرْنَا بِذَلِکَ فِی دَرَجَاتِ الصّالِحِینَ وَ مَرَاتِبِ الْمُؤْمِنِینَ، آمِینَ رَبّ الْعَالَمِینَ.»(1)


خداوندا! هر گِرِهی را که شیطان بسته بگشای، و دوخته ها و رشته هایش را بگسل، و تدبیر و طرحش را در هم بشکن، و عزم و تصمیمش را متلاشی کن، و آنچه را که محکم نموده، سست و متزلزل فرما.





1- همان، ص 168

 


ص: 271


خداوندا! سپاه شیطان را مغلوب کن، نیرنگش را نابود نما، پناهگاهش را ویران ساز و بینی اش را بر خاک بمال.


خداوندا! ما را در صف دشمنان شیطان قرار بده، و از شمار دوستانش برکنار کن، تا وقتی که ما را به سوی خود بطلبد او را پیروی نکنیم، و آنگاه که ما را فراخواند او را اجابت ننماییم، و چنان کن که هرکس از ما پیروی کند، او را به دشمنی شیطان فرمان دهیم، و هرکس که نهی ما را بپذیرد، با اندازه، او را از اطاعت و پیرویش باز داریم.


خداوندا! بر محمد صلی الله علیه و آله و سلّم آخرین پیامبران، و سرور رسولان، و بر دودمان پاک و پاکیزه او، رحمت و درود بفرست، و ما و خاندان ما و همه مردان و زنان باایمان را از بدی هایی که از شرّ آنها به تو پناهنده شده ایم، پناه ده و ما را از خطراتی که از ترس آن به تو رو آورده ایم، ایمنی بخش. و دعای ما را بشنو، و آنچه را که از یادش غافل شدیم، به من عطا فرما، و آنچه را که فراموش کرده ایم، برای ما محفوظ بدار، و به وسیله آن، به درجات و مقامات عالی شایستگان و مؤمنان برسان، آمین ای پروردگار جهانیان.


- «وَ أَعِذْنِی وَ ذُرّیّتِی مِنَ الشّیْطَانِ الرّجِیمِ، فَإِنّکَ خَلَقْتَنَا وَ أَمَرْتَنَا وَ نَهَیْتَنَا وَ رَغّبْتَنَا فِی ثَوَابِ مَا أَمَرْتَنَا وَ رَهّبْتَنَا عِقَابَهُ، وَ جَعَلْتَ لَنَا عَدُوّاً یَکِیدُنَا، سَلّطْتَهُ مِنّا عَلَی مَا لَمْ تُسَلّطْنَا عَلَیْهِ مِنْهُ، أَسْکَنْتَهُ صُدُورَنَا، وَ أَجْرَیْتَهُ مَجَارِیَ دِمَائِنَا، لَا یَغْفُلُ إِنْ غَفَلْنَا، وَ لَا یَنْسَی إِنْ نَسِینَا، یُؤْمِنُنَا عِقَابَکَ، وَ یُخَوّفُنَا بِغَیْرِکَ.(7) إِنْ هَمَمْنَا بِفَاحِشَهٍ شَجّعَنَا عَلَیْهَا، وَ إِنْ هَمَمْنَا بِعَمَلٍ صَالِحٍ ثَبّطَنَا عَنْهُ، یَتَعَرّضُ لَنَا بِالشّهَوَاتِ، وَ یَنْصِبُ لَنَا بِالشّبُهَاتِ، إِنْ وَعَدَنَا کَذَبَنَا، وَ إِنْ مَنّانَا أَخْلَفَنَا، وَ إِلّا تَصْرِفْ عَنّا کَیْدَهُ یُضِلّنَا، وَ إِلّا تَقِنَا خَبَالَهُ یَسْتَزِلّنَا.(8) اللّهُمّ فَاقْهَرْ سُلْطَانَهُ عَنّا بِسُلْطَانِکَ حَتّی تَحْبِسَهُ عَنّا بِکَثْرَهِ الدّعَاءِ لَکَ فَنُصْبِحَ مِنْ کَیْدِهِ فِی الْمَعْصُومِینَ بِکَ.»(1)


[پروردگارا!] من و فرزندان و نسل مرا از شرّ شیطان رانده شده پناه ده؛ زیرا تو ما را





1- صحیفه سجادیه، بخشی از دعای شماره 25، ص 224

 


ص: 272


آفریدی، و امر و نهی کردی، و به پاداش انجام فرمانت تشویق نمودی، و از عذاب نافرمانیت تهدید کردی و ترساندی، و برای آزمایش ما دشمنی [مانند شیطان] قرار دادی که ما را می فریبد، و او را بر ما چیره ساختی،(1) به ما چنان چیرگی که بر او مسلط شویم ندادی، او را در قلب هایمان و در شریان های خودمان گماردی، به گونه ای که اگر ما از او غافل شویم، او از ما غافل  نگردد، و اگر ما او را فراموش کنیم، او ما را فراموش نکند، دشمنی که همواره ما را از عذاب تو ایمن ساخته و از غیر تو می ترساند.


دشمنی که اگر تصمیم بر انجام کار زشت بگیریم ما را به آن دلیر و پرجرأت می کند، و اگر تصمیم به انجام عمل نیک بگیریم، ما را از آن باز می دارد، و به وسیله هوس های نفسانی ما را دنبال می کند، و در عرصه عقاید ما، دام های شبهه را می گستراند، اگر به ما وعده دهد، خُلف وعده می نماید، و اگر ما را سرگرم آرزوها سازد، بر ضدّ آنها رفتار می کند و اگر نیرنگ این دشمن را از ما دور نسازی، ما را گمراه می سازد، و اگر ما را از فساد او حفظ نکنی می لغزاند.


خداوندا! تسلّط و چیرگی این دشمن را در پرتوِ سلطنت و قهّاریّتت، دور بیفکن؛ بلکه با دعای فراوان ما در درگاهت، گزند او را از ما بازداری، و در نتیجه ما را با دور شدن از قلمرو نیرنگ او در صف بی گناهان قرار دهی.


- «اللّهُمّ صَلّ عَلَی مُحَمّدٍ وَ آلِهِ، وَ جَنّبْنَا الْإِلْحَادَ فِی تَوْحِیدِکَ، وَ الْتّقْصِیرَ فِی تَمْجِیدِکَ، وَ الشّکّ فِی دِینِکَ، وَ الْعَمَی عَنْ سَبِیلِکَ، وَ الْإِغْفَالَ لِحُرْمَتِکَ، وَ الِانْخِدَاعَ لِعَدُوّکَ الشّیْطَانِ الرّجِیمِ»(2)





1- سخن امام معصوم علیه السلام به این معناست که شیطان به اذن خدا می تواند فریب دهد و تسلط یابد و اگر اذن خدا نباشد شیطان نمی تواند کاری بکند؛ البته اذن دادن خداوند به شیطان، به معنای رضایت از کار شیطان نیست؛ بلکه شیطان ملعونِ الهی است و خداوند متعال از او و کارهایش بیزار است و جایگاه او را جهنم قرار داده است.

2- صحیفه سجادیه، بخشی از دعای شماره 44، ص 340

 


ص: 273


خداوندا! بر محمد صلی الله علیه و آله و سلّم و آلش رحمت و درود بفرست، و ما را از راه انکار در توحید و یکتائیت دور کن، و نیز ما را از کوتاهی در ستایشت، و از شک و تردید در دینت، و از کوری و بی بصیرتی نسبت به راهت، و غفلت و سهل انگاری در بزرگداشت حریم مقامت و از فریب خوردن از دشمنت شیطان رانده شده دور گردان.


- «اللّهُمّ صَلّ عَلَی مُحَمّدٍ وَ آلِهِ، وَ إِنْ مِلْنَا فِیهِ فَعَدّلْنَا، وَ إِنْ زُغْنَا فِیهِ فَقَوّمْنَا، وَ إِنِ اشْتَمَلَ عَلَیْنَا عَدُوّکَ الشّیْطَانُ فَاسْتَنْقِذْنَا مِنْهُ.»(1)


خداوندا! بر محمد صلی الله علیه و آله و سلّم و آل او رحمت و درود بفرست، و هرگاه ما انحراف یافتیم ما را به راه راست بازگردان، و اگر به راه کج رفتیم، ما را به راه راست استوار ساز، و اگر دشمن تو شیطان بر ما چنگ انداخت، ما را از چنگ او رهایی بخش.


همانگونه که ملاحظه فرمودید در این مناجات زیبای امام زین العابدین علیه السلام، شیطان مورد مذمّت قرار گرفته و موجودی شر و رانده شده و فاسد و دشمن خدا معرفی شده است.


براساس دیدگاه وحدت وجودیان که در دایره هستی جز «وجود مطلق» هیچ چیز دیگری نیست و وجود مطلق هم - که در مراحل تنزّل متعیّن و متکثّر می شود- عین خیر است و عدم عین شر (یعنی هیچ شرّی در عالم وجود ندارد) و خیر به حقیقت وجود باز می گردد و حقیقت وجود هم جز ذات مقدّس ربوبی نیست:


وجود آنجا که باشد محض خیر است***اگر شری است در وی آن ز غیر است(2)


لهذا اساساً در عالم وجود شرّی نیست و نتیجه چنین دیدگاهی نسبت به جهان خلقت این است که:


جهان چون خط و خال و چشم و ابروست***که هر چیزی به جای خویش نیکوست(3)





1- همان، ص 342

2- گلشن راز، ص 47

3- همان

 


ص: 274


به این ترتیب وجود ابولهب، ابوجهل، ابوسفیان، ابن ملجم، معاویه، یزید و بالاتر وجود شیطان در عالم آفرینش «خیر محض» ست.


و به این لحاظ است که در تفکّرات صوفیانه شیطان: مظهر یا مضل، سیدالموحّدین، مظهر جلال خداوند، عاشق سینه سوخته الهی، رهسپار در مسیر کمال و سعادت، کلب معلَّم (سگ دست آموز)، و ... معرّفی شده است.


مجدّداً به برخی از عقاید وحدت وجودی که- تقدیس شیطان از آن خارج می شود- دقّت کنید:


ابن عربی می گوید: «فسبحان من أظهر الأشیاء و هو عینها»(1) پاک است آن خدائی که اشیاء را ظاهر نمود و خود عین آنهاست.


در توجیه گوساله پرستی بنی اسرائیل می گوید: «فانّ العارف من یری الحق فی کلّ شیء، بل یراه عین کلّ شیء»(2) همانا عارف حق را در هر چیزی می بیند؛ بلکه او را عین هر چیزی می بیند.


در رابطه با فرعون می گوید: «فصحّ قوله: «أنا ربّکم الأعلی» و إن کان عین الحق فالصوره لفرعون».(3) پس درستی گفتار فرعون روشن شد که گفت: من پروردگار برتر شما هستم. گرچه او عین  حق بود؛ اما در ظاهر فرعون بود.


ملاّصدرا: «... لیس فی دار الوجود غیره دیّار، و کلّما یترآی فی عالم الوجود أنّه غیر الواجب المعبود إنّما هو من ظهورات ذاته و تجلّیات صفاته الّتی هی فی الحقیقه عین ذاته...»(4)... در دار حقیقت موجودی جز خدا نیست و دیگران [حتی شیطان] نیز فقط عبارت از تجلّی و ظهور ذات و صفات او می باشند که در حقیقت، آنها عین ذات او هستند...





1- الفتوحات المکیه، ج 2، ص 459

2- ممد الهمم در شرح فصوص الحکم، ص 514

3- همان، ص 582

4- اسفار اربعه، ج 2، ص 293

 


ص: 275


مولوی:


غیر خدا در دو جهان هیچ نیست***هیچ مجو غیر که آن هیچ، نیست(1)


شبستری:


هر آن کس را که اندر دل شکی نیست***یقین داند که هستی جز یکی نیست(2)


جامی:


شهود یار در اغیار، مشرب جامی است***کدام غیر که لاشیء فی الوجود سواه(3)


آقای سیدمحمدحسین حسینی تهرانی: همه [موجودات و] مردم ممکن اند، و غایت و سیر آنها فناء و اندکاک در ذات واجب الوجود است.(4)


و نیز می گوید: به ادلّه فلسفیه و براهین حِکَمیّه و مشاهدات عینیّه و روایات و احادیث وارده، ثابت است و قابل تردید نیست که تمام مردگان بدون استثناء پس از مرگ تجرّدشان بیشتر می شود، یعنی بیشتر در فنای توحید در ذات متوغّل (فرو رونده در کاری) می گردند.(5)


و می گوید: همه [موجودات] ظهورات او می باشند و تجلّیات ذات اقدس وی.(6)


جناب استاد حسن زاده آملی: ... ذوات ما به حسب وجود، عین ذات اوست و مغایرتی بین این دو نیست؛ مگر به تعیّن و اطلاق که تعیّن در مراتب ممکنات است.(7)


جناب استاد جوادی آملی: «کلّ ما عداه فهو فیضه، فلا یکون أمراً مبایناً عنه».(8)


هرچه غیر خداست [از جمله شیطان] فیض [ظهورات] اوست؛ پس مباین با او نمی باشد.


اکنون برخی از سخنان متصوفه را در تقدیس شیطان بشنوید:





1- غزلیات شورانگیز شمس تبریزی، ص 187

2- گلشن راز، ص 38

3- دیوان جامی، غزل شماره 1346

4- امام شناسی، ج5، ص 178

5- روح مجرد، ص 50

6- همان، ص 373

7- رساله فارسی أنّه الحق، ص 66

8- علی بن موسی الرضا علیه السلام والفلسفه الالهیه، ص 36

 


ص: 276


حسن بصری- که تمام سلاسل معروف صوفیه خود را به وی می رسانند- درباره ابلیس می گوید: اگر ابلیس نور خود را به خلق ظاهر کند، به خدایی پرستیده می شود.(1)


بایزید بسطامی دل بر حال ابلیس سوزانده، طلب بخشش برایش می کند.(2)


ابوبکر واسطی می گوید: اهل توحید راه رفتن را باید از ابلیس بیاموزند.(3)


حلاج می گوید: صاحب من و استاد من ابلیس و فرعون است. به آتش بترسانیدند ابلیس را از دعوی خود بازنگشت. فرعون از روی کشفی که از خدا کرده بود ادّعای ربوبیت کرده.(4)


ابوالعباس قصاب صوفی، سنگ انداختن بر ابلیس را دور از جوانمردی می شمارد.(5)


ابوالقاسم گرگانی او را خواجه خواجگان و سرور مهجوران می خواند.(6)


جای دیگر می گوید: چندین سال است تا روند ابلیس صفت طلب می کنم نمی یابم.(7)


احمد غزالی او را اسوه و الگو شناخته و می گوید: هرکس که از ابلیس توحید نیاموزد زندیقی بیش نباشد. موسی در عقبه طور با ابلیس برخورد کرد و از او پرسید: چرا به آدم سجده نکردی؟ گفت: حاشا که من به بشری سجده کنم و دعوی توحید کنم.(8)


احمد غزالی جای دیگر بسیار بی پروا از ابلیس مطرود و ملعون دفاع می کند و می گوید: کسی که ابلیس را موحّد نداند کافر است.(9)


در پی غزالی، عین القضات شجاعانه در مقابل قرآن و ائمه اطهار علیهم السلام به دفاع از آن ملعون مطرود برخاسته و می گوید: «گیرم که خلق را اضلال ابلیس کند، ابلیس را بدین





1- تمهیدات، عین القضات همدانی، ص 212

2- تذکره الاولیاء، ج 1، ص 158

3- همان، ج 2، ص 277

4- طواسین، ص 51

5- تذکره الاولیاء، ج 2، ص 186

6- نامه های عین القضات، ج 1، ص 97

7- لوایح، ص 24

8- جستجو در تصوف ایران، ص 106

9- تلبیس ابلیس، ابن جوزی، ص 86

 


ص: 277


صفت که آفرید؟»(1)


جای دیگر آن ملعون را عاشق خدا معرفی می کند و می گوید: آن دیوانه عاشقی که تو او را در دین ابلیس می خوانی، می دانی در عالم الهی به چه نام خوانند؟ اگر بدانی خود را کافر دانی...


آن دیوانه، خدا را دوست داشت، و محک عشق او قهر بلا و ملامت گردید..(2)


ابن عربی نیز ابلیس را عاشق خدا معرفی کرده که محبّت شدید آن ملعون به خدا سبب شد که به آدم سجده نکند؛ او از زبان ابلیس چنین می سراید: راز و نیاز ابلیس با خدا بعد از رانده شدنش:


علی حبّکم انفقت کنز شبانی***و من اجلکم فی الحبّ عزّ مصابی


شرفت بکم دهراً فلمّا هجرتم***جفانی صدیقی فیکم و صحابی


و کانت لی الأکوان طوعاً فاصبحت***ولا شیء منها مولع بشبابی


ظننت بأنّی امن من صدودکم***فخیّبنی ظنّی و ساء حسابی


و ما کان ذنبی فی الهوی غیر انّنی***لغیرک ما وجهت وجه رکابی


و لا استحسنت عینی جمالاً رأیته***سواک و لا مرّ السلو ببابی


و ما رضیت نفسی بذل، و لم تزل***عزیزه قدر فی اعزّ جناب


و کم بت و الکاسات تجری علی فی***حظیره قدس، فی الذّعتاب


إلی أن رمانی بالصدود معذّبی***فرحت و قلبی فی الیم عذاب


لک الخیر فاسلم ما استطعت من الهوی***و ایاک عنی: لا یکن بک مآبی(3)


گنج جوانیم را به عشق تو از دست دادم و به خاطر عشق، عذاب مصیبتم بزرگ شد.


روزگاری با تو به بزرگی به سر بردم؛ ولی اکنون هیچ یک از آنها خواستار جوانی من





1- تمهیدات، ص 188

2- در دیار صوفیان، ص 80 و 81 به نقل از رساله «شکوی الغریب»

3- فرهنگ اصطلاحات عرفان ابن عربی، ص 45 به نقل از تلبیس ابلیس التّعیس

 


ص: 278


نبودند.


پنداشتم به این که از قصد و خواست شما در امانم، [اگر خواست شما را عملی نکنم باکی نیست] امیدم ناامید شد و حسابم غلط از آب در آمد.


در عشق، گناهی جز این نداشتم جز اینکه برای غیر تو مرکب نراندم.


چشمم هر زیبائی را که دید، جز تو ستایش نکرد و هرگز آرامش، از در خانه من نگذشت.


نفسم به هیچ ذلّتی راضی نشد و همچنین در بلندترین بارگاه، بلندپایه بودم.


چه بسیار که جام های شراب را در بارگاه قدس در برابرم می آوردند و با گواراترین سخنان خطابم می کردند.


تا اینکه شکنجه گرم مرا به هجران مبتلا ساخت. شاد شادم، ولی دلم در عذاب دردناک سوخت.


[ای آدم] خدا به تو خیر دهد هرچه می توانی از عشق دوری گزین و از من بشنو، تا مبادا آنچه بر سر من رفت، بر سر تو بیاید.(1)


در ادامه ابن عربی- از لِسان شیطان- چنین سرایشش را ادامه می دهد:


اذا کان حظّی منک ذا الصد و الجفا***فسیّان إن جار الزمان و إن وفا


و من منقذی من ظلمه البحر و الغلا***اذا کان مصباح القبول قد انطفا


سأبکی و ما یجزی عن المدنف البکا***و اقضی و قلبی بالصبابه ما اشتفی


فما حیله المطرود إلاّ بکاؤه***و لا یالف المهجور إلاّ التّاسفا(2)


اگر بهره من از تو جفا و هجران است دیگر برایم فرق نمی کند که روزگار به من وفا کند یا جفا.


و هرگاه چراغ پذیرش خاموش گشت، چه کسی می تواند مرا از تاریکی دریا و دشت





1- همان، ص 46

2- همان، ص 47

 


ص: 279


برهاند.


می گریم و گریه چاره بیمار نیست و روزگار خویش می گذرانم، در حالی که دلم از درد عشق درمان نیافته است.


اما برای رانده شده جز گریه چه چاره ای است و مهجور را چه مونسی است جز فسوس و اندوه.(1)


سپس ابن عربی از زبان ابلیس- در نصیحتی به آدم- می گوید: ای آدم! اگر دارای هوش و ذکاوتی، چه بسا در لابلای این لعنت، منتهای بسیاری است. پس خبیث با لعنت شادمان است و در حقیقت من رانده شده نیستم؛ زیرا وی مرا در کتابش یاد کرده است و در میان بندگانش مرا در صدر جای داده و در قلوب اولیایش، منزلم آباد است. اگر رسم و نشانم را ترک کرد، مرا ترک ننمود و اگر قدر و مرتبتم را رها کرد نامم را هیچ گاه از یاد نبرد. پس همواره منّتش بر من و احسانش مرا احاطه کرده است؛ اگرچه بر من خشمناک است. از عشق همین بس که مرا با خشم خود یاد کرده است.(2)


سخن صوفیه و ابن عربی (در عشق شیطان به خدا که سبب شد سجده نکند)، در حالی است که خداوند در قرآن کریم، علّت سجده نکردن - که منجر به کفر شیطان شد- را تکبّر بیان می فرماید، نه عشق و دلدادگی آن ملعون به خدا: «وَ أَقِیمُوا الصَّلَاهَ وَ آتُوا الزَّکَاهَ وَارکَعُوا مَعَ الرَّاکِعِینَ»(3) و نماز را به پا دارید، و زکات را بپردازید، و همراه رکوع کنندگان رکوع کنید (و نماز را با  جماعت بگزارید)!


«وَ لَقَد خَلَقنَاکُم ثُمَّ صَوَّرنَاکُم ثُمَّ قُلنَا لِلمَلَائِکَهِ اسجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبلِیسَ لَم یَکُن مِنَ السَّاجِدینَ»(4) ما شما را آفریدیم؛ سپس صورت بندی کردیم؛ بعد به فرشتگان گفتیم: «برای آدم  خضوع کنید!» آنها همه سجده کردند؛ جز ابلیس که از سجده کنندگان نبود.





1- همان، ص 47

2- همان، ص 48

3- سوره بقره: آیه 34

4- سوره اعراف: آیه 11

 


ص: 280


«قَالَ مَا مَنَعَکَ أَلاَّ تَسجُدَ إِذ أَمَرتُکَ قَالَ أَنَا خَیرٌ مِنهُ خَلَقتَنِی مِن نَارٍ وَ خَلَقتَهُ مِن طِینٍ»(1) (خداوند به او) فرمود: «در آن هنگام که به تو فرمان دادم، چه چیز تو را مانع شد که سجده کنی؟» گفت:  «من از او بهترم؛ مرا از آتش آفریده ای و او را از گِل!»


«قَالَ فَاهبِط مِنهَا فَمَا یَکُونُ لَکَ أَن تَتَکَبَّرَ فِیهَا فَاخرُج إِنَّکَ مِنَ الصَّاغِرِینَ»(2) گفت: «از آن (مقام و مرتبه ات) فرود آی! تو حقّ نداری در آن (مقام و مرتبه) تکبّر کنی! بیرون رو، که تو از افراد  پست و کوچکی!


به برخی دیگر از سخنان- که شاید در حدّ تقدیس شیطان نباشد؛ ولیکن غلط و بی اساس است- توجه بفرمائید:


ملاّصدرا در «مقدمه شرح اصول کافی» بر این گفتار است که آنگاه که شیطان اغواء و اضلال می کند به سمت کمال و سعادت خویش در حرکت است: «لکلّ نوع کمال یختصّ به و به سعادته؛ فللأجسام فی حصول الحیّز و الفضاء و للنّبات فی التغذیه و الانماء و للحیوان فی حیوته بأنفاسه و حرکته بارادته و احساسه و للفلک فی دورانه بشوقه و وجدانه و للملک فی تسبیحه و تمجیده و طوفانه حول العرش بتحمیده و للشیطان فی اغوائه و اضلاله لأقرانه و اعوانه؛ فما من دابه و مادونها و ما فوقها إلاّ و من شأنها البوغ إلی اقصی مالها من الکمال ما لم یعقها عائق».(3)


برای هر نوع کمالی مخصوص است که سعادت آن نوع، رسیدن به همان کمال است. برای اجسام در حصول و اشغال فضاء، و برای گیاهان در تغذیه و رشدشان... و برای شیطان در گمراه نمودن پیروانش...


جواب ما:


1- این چه کمال و سعادتی است که به وسیله اغواء کردن و کافر کردن انسان ها برای





1- سوره اعراف: آیه 12

2- سوره اعراف: آیه 13

3- مقدمه شرح اصول کافی، ص 165

 


ص: 281


او حاصل می شود؟!! مگر کمال و سعادت حرکت کردن در جهت رضای الهی نیست؟!


2- شیطان با تکبر و نافرمانی از اوامر الهی کافر گشت و از بارگاه قدس خارج شد. اکنون چگونه می توان ادّعا کرد که شیطان با اضلال انسان ها- که سرچشمه آن از حسادت و تکبر او است- راه کمال و سعادت را طی می کند؟!


3- این ادّعا براساس چه ملاک عقلی و شرعی و قرآنی است؟ زیرا عقل و نصوص دینی چیز دیگری می گویند!!


4- اگر شیطان با گمراه نمودن و کافر کردن دیگران به سمت کمال و سعادت در حرکت است، بنابراین باید گفت که:


گمراهان و کافران نیز با افساد و کفرشان به سمت سعادت و کمال در حرکتند!!


آیا حاصل کلام ملاصدرا غیر از این است؟!


آیا این گونه عقاید، چیزی جز به سخریه گفتن نصوص دینی است؟!


5- اگر شیطان با اضلال نمودن در مسیر سعادت و کمال در حرکت است؛ پس چرا خداوند او را در قرآن لعنت نموده است: «وَ إِنَّ عَلَیکَ اللَّعنَهَ إِلَی یَومِ الدِّینِ»(1) و لعنت (و دوری از رحمت  حق) تا روز قیامت بر تو خواهد بود!


آیا سزاوار است کسی که در مسیر سعادت و کمال در حرکت است مورد لعن الهی واقع شود؟!!


6- اگر شیطان با اغواء و اضلال نمودن در مسیر سعادت است؛ پس چرا خداوند او را در جهنم تا ابد سرنگون می سازد؟!!


آیا در دیدگاه این تفکرات باطل، جهنم برای جهنمیان کمال است؟!!


7- اگر فلاسفه و عرفا بگویند: بهشت برای بهشتیان کمال است و جهنم نیز برای جهنمیان!!





1- سوره حجر: آیه 35

 


ص: 282


می گوئیم: پس چرا خداوند فقط جانب بهشتیان را گرفته است و از بهشت و بهشتیان بسیار تمجید نموده است؟! در حالی که جهنم هم برای اهلش کمال است!!


8- اگر جهنم برای مجرمان کمال و سعادت است؛ چرا خداوند مجرمان را از جهنم ترسانیده است و به آنان فرموده که توبه کنید تا وارد جهنم نشوید؟!!


9- خداوند در قرآن، شیطان و یارانش را دشمن خدا معرفی کرده است: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَ عَدُوَّکُمْ أَوْلِیَاءَ تُلْقُونَ إِلَیْهِمْ بِالْمَوَدَّهِ وَقَدْ کَفَرُوا بِمَا جَاءَکُمْ مِنَ الْحَقِّ یُخْرِجُونَ الرَّسُولَ وَإِیَّاکُمْ أَنْ تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ رَبِّکُمْ إِنْ کُنْتُمْ خَرَجْتُمْ جِهَادًا فِی سَبِیلِی وَابْتِغَاءَ مَرْضَاتِی تُسِرُّونَ إِلَیْهِمْ بِالْمَوَدَّهِ وَأَنَا أَعْلَمُ بِمَا أَخْفَیْتُمْ وَمَا أَعْلَنْتُمْ وَمَنْ یَفْعَلْهُ مِنْکُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاءَ السَّبِیلِ»(1) ای کسانی  که ایمان آورده اید! دشمن من و دشمن خودتان را دوست نگیرید! شما نسبت به آنان اظهار محبّت می کنید، در حالی که آنها به آنچه از حقّ برای شما آمده کافر شده اند و رسول الله و شما را به خاطر ایمان به خداوندی که پروردگار همه شماست از شهر و دیارتان بیرون می رانند؛ اگر شما برای جهاد در راه من و جلب خشنودیم هجرت کرده اید؛ (پیوند دوستی با آنان برقرار نسازید!) شما مخفیانه با آنها رابطه دوستی برقرار می کنید در حالی که من به آنچه پنهان یا آشکار می سازید از همه داناترم! و هرکس از شما چنین کاری کند، از راه راست گمراه شده است!


اکنون چگونه می توان پذیرفت که دشمن خدا در مسیر رشد و کمال است؟!!


10- اگر شیطان با اغواء و اضلال نمودن انسان ها در مسیر رشد و سعادت و کمال است؛ پس باید گفت که: هیچ کس مانند او کمال نیافته است؛ زیرا هزاران سال است که مشغول اضلال و اغواء انسان ها است!!


کاملاً برای اهل تحقیق و انصاف واضح است که سخن ملاصدرا در رابطه با شیطان- که برخاسته از مبانی فلسفه اوست- مخالف نصوص دینی است.





1- سوره ممتحنه: آیه 1

 


ص: 283


در کتاب «الله شناسی» سخنان فراوانی در تمجید و تعریف شیطان بیان شده است؛ اکنون بخشی از این سخنان را بشنوید:


اصل خلقت شیطان نیکوست و برای امتحان و آزمایش بشر آفریده شده است، تا در عالم تکلیف و امر و نهی الهی، انسان این راه مشکل و در عین حال جذّاب و دلنشین را با اختیار بپیماید.(1)


جواب ما:


اولاً: شیطان شیطان خلق نشد؛ بلکه ابتدای آفرینش او موجودی پاک و بی عیب بود. شیطان با تمرّد و تکبّر و سرپیچی از فرمان خدا تبدیل به شیطان و موجودی خبیث گشت؛ همچنین خلقت تمام موجودات خداوند نیکوست؛ اما موجودات دارای اختیار با ارتکاب گناهان، وجود نیکو و خیرشان را تبدیل به شر می کنند.(2)


ثانیاً: اگر شیطان نیز نبود، راه اختیار برای انسان مسدود نبود؛ زیرا انسان مختار آفریده شده است، چه شیطان باشد و چه نباشد.


می گوید: اگر شیطان نبود تمام قابلیت ها و استعدادها در بوته اجمال و ابهام مخفی می ماند... دیگر حرکتی به سوی کمال نبود، جنبشی به سوی اعلی ذروه معرفت حاصل نبود. شقاوت و سعادت و دوزخ و جنّت نبود.(3)


جواب ما:


خداوند متعال انسان را با قابلیت ها و استعدادهای ویژه ای خلق نموده است که در هر شرایط می تواند این قابلیت ها و استعدادها را بروز بدهد و به فعلیت برساند؛ زیرا انسان همواره صاحب حرّیّت و اختیار است و این حرّیّت او است که استعدادهای وی را به فعلیت و شکوفایی می رساند و وی را به سمت کمال حرکت می دهد، خواه شیطان در





1- الله شناسی، سیدمحمدحسین حسینی تهرانی، ج 2، ص 118

2- البته اگر خداوند اراده کند- براساس مصلحت و حکمت- شر را نیز می تواند خلق کند.

3- همان

 


ص: 284


عالم باشد یا نباشد.


بنابراین چون انسان برای کمال خلق شده است و کمال وی در پرتوی اراده اوست و اراده انسان جزء آفرینش اوست؛ پس همواره راه حرکت به جلو و رسیدن به کمال برای وی خواهد بود، و این مغالطه است که گفته شود: اگر شیطان نبود دوزخ و شقاوت هم نبود، زیرا با نبود شیطان هوای نفس سرکش انسان هنوز در وجود او باقی است که هزاران مرتبه قدرتش در سرنگونی انسان و جهنمی کردن وی، از شیطان قوی تر است.


بنابراین اگر شیطان هم نبود، نه حرکت به سوی کمال متوقف می گشت و نه گناه بی معنا می شد.


می گوید: شیطان یک مأمور مطیع و فرمانبر خداست که وظیفه وی جدا کردن خبیث از طیّب است، مانند زنبور گماشته شده بر در کندو؛ تا زنبورها را تفتیش کند و به آنان که از گیاه بدبو و عَفِن خورده اند راه ندهد و آنها را با نیش خود دو نیم کند.(1) وی در ادامه مطرح می کند که شیطان در افعال خود هیچ گونه استقلالی از خویش ندارد.(2)


و می گوید: شیطان همانند حاشیه ای است که بر دو کناره صراط مستقیم انسان قرار دارد. آن صراط مستقیمی که در طبع این نوع (انسان) سرشته شده است، تا با کَدح و مشقّت آن را بپیماید تا به شرف لقای پروردگارش نائل گردد.


و معلوم است که هرجا راه و صراطی تحقّق پیدا نماید، تعیّن متن آن که صراط است فقط به واسطه حاشیه و کناره ای است که خارج از آن می باشد؛ ولیکن آن را فرا گرفته است. اگر حاشیه و اطراف وجود نداشت، متن و میانه و وسط آن وجود نداشت.(3)





1- همان، ص 119

2- شیطان نه در وجود و ذات، و نه در اثر و فعل از خود استقلالی ندارد، هستی اش و فعلش با خدا و به امر خداست. (الله شناسی، ج 3، ص 118)

3- همان، ص 130

 


ص: 285


جواب ما:


می گوید: شیطان یک مأمور مطیع و فرمانبر خداست!!


آخر کدام اطاعت؟!! در آیات متعدّد قرآن آمده که خداوند به شیطان امر کرد سجده کند او تکبّر ورزید و سجده نکرد. بنابراین آن ملعون هرگز مطیع خدا نبوده و نیست؛ همچنین شیطان هیچ گونه مأمورتی از جانب خدا ندارد، بلکه به خاطر حسادت ها و کینه هایی که از آدم و اولاد او دارد، تمام سعی اش را می کند تا انسان را جهنمی کند.


و شیطان هیچ گونه دلسوزی نسبت به بشر ندارد که گفته شود: او همچون نگهبانان زنبور عسل است!! و هرگز مأموریت ندارد تا خوبان را از بدان جدا کند؛ بلکه اگر بتواند و زورش برسد در جهنمی کردن تمام افراد بشر، ذرّه ای کوتاهی نمی کند.


و شیطان در فعلش مختار است و - به اذن خداوند - استقلال دارد، و هرکس معتقد باشد که شیطان در فعلش هیچ گونه استقلالی ندارد و صاحب فعل شیطان خدا است، آن شخص لاجرم تمام پستی و رذالتی را که شیطان در عالم به وجود می آورد به خداوند منتسب می گرداند؛ یعنی - نستجیر بالله- خداوند صاحب رذائل و پستی هاست.


البته طبق توحید افعالی صوفیه، تمام افعال - چه فعل نیک و چه فعل بد- فعل خدا است!! و اما این سخن که «شیطان حاشیه راه کمال و سعادت انسان است که وقوع آن راه (یعنی راه کمال) بدون آن حاشیه (یعنی شیطان) امکان پذیر نیست» با توجه به مباحث پیشین واضح البطلان است.


در کتاب مبدأ و معاد، شیطان کلب معلَّم (سگ دست آموز) و خیر و لازم برای نظام آفرینش معرفی شده است: «و اما شیطان رسالتش به عنوان «کَلبِ معلَّم» در طول علت مافوق بوه و تمام کارهای او تحت تدبیر مبادی عالیه تا برسد به مبدأ همه مبادی می باشد، و وظیفه او نسبت به انسان در آغاز کار وسوسه است و با تسویل (زیباسازی) و



 


ص: 286


نیرنگ و اغواء زشتی را زیبا و زیبایی را زشت نشان می دهد و در برابر هدایت های عقل درونی و پیامبر بیرونی شروع به گمراه کردن می کند... بنابراین شیطان در کارهای تکوینی همانند کلب معلَّم تمام حرکت ها و ادراک های او تحت تنظیم مبادی فوق بوده و هرگز کاری را بدون دستور انجام نمی دهد و در وسوسه و اغواء، رسالتش فقط دعوت به گناه است... خلاصه آن که وجود شیطان به عنوان عامل وسوسه گر که زمینه هرگونه مجاهدت ها و هجرت ها و دیگر فضائل نفسانی را فراهم می کند، خیر و لازم می باشد و اگر شیطان و وسوسه های او نمی بود هدایت و اطاعت ضروری می شد، نه ممکن، و با ضروری شدن هدایت و حتی شدن اطاعت، زمینه هیچ گونه عصیانی فراهم نخواهد بود.»(1)


جواب ما:


1- شیطان هیچ گونه رسالت و مأموریتی از جانب خدا جهت اغواء انسان ها ندارد؛ بلکه به خاطر کینه ها و حسدها که نسبت به بشر دارد درصدد انتقام و اغواء انسان ها است.


2- شیطان همچون «کلب معلَّم» نیست؛ زیرا خداوند او را برای اغواء و اضلال انسان ها آموزش نداده است؛ بلکه شیطان با تمرّد از فرمان الهی تبدیل به موجودی شر و کافر و خبیث شده است.


3- اجازه یافتن شیطان از خداوند متعال جهت اغواء انسان هاه - با توجه به قرائن متعدد قرآنی- به معنای مانع نشدن خداوند در اغواء شیطان است؛ زیرا با وجود عقل و ارسال رسل، انسان می تواند خود را از اغواء شیطان در امان بدارد. بنابراین شیطان از جانب خداوند هیچ مأموریتی جهت گمراه ساختن انسان ها ندارد که گفته شود آن ملعون «کلب معلم» است.





1- مبدأ و معاد، استاد جوادی آملی، ص 249

 


ص: 287


4- هرچند شیطان- و سایر موجودات صاحب اختیار- فعلشان تحت تدبیر علّت مافوق (به معنای خالق هستی) بوده؛ اما نه این که اختیار از شیطان و دیگر موجودات صاحب اختیار سلب می گردد. بنابراین شیطان با اختیار، انسان ها را گمراه می کند و در فعلش مجبور نیست و او هیچ وظیفه ای نسبت به اغواء انسان ها ندارد.


5- آنچه که به نفع شیطان است این است که دست از تکبّر و خودخواهی بردارد و توبه کند. بنابراین شیطان کلب معلّم نیست و هیچ رسالتی جهت اغواء انسان ها از جانب خدا ندارد.


6- اغواء شیطان با اوامر الهی نیست؛ بلکه با اراده و اختیار خود است (البته به اذن الهی).


7- آنچه سبب رشد بشر می شود شیطان نیست؛ بلکه اراده قوی انسان در مقابله با هوای نفس و شیطان است.


8- منتهای همّت و آرزوی شیطان کافر کردن و جهنمی کردن انسان ها است و اگر بتواند این کار را می کند و این در حالی است که خداوند به کفر انسان ها هرگز راضی نیست؛ پس چگونه می توان گفت که شیطان کلب معلَّم است.


9- وجود شیطان در عالم، خیر نیست؛ بلکه شر است، زیرا سبب مفاسد زیادی در عالم می شود، و این که انسان در برابر تحریک ها و وسوسه های شیطان می ایستد و ثواب می برد و رشد می یابد، به خاطر اراده قوی و حُسن اختیار او است، و الاّ بسیاری نیز فریب می خورند و جهنمی می شوند.


بنابراین وجود شیطان خیر نیست و اگر بشر در برابر وسوسه های شیطان می ایستد و رشد می یابد، به برکت شیطان نیست؛ بلکه به برکت هدایت الهی و حُسن اختیار است.


10- اگر بگوئیم: «وجود شیطان خیر است» پس باید گفت: آن کسانی هم که با وسوسه های شیطان جرم و جنایت و مفاسد گوناگون انجام می دهند هم وجودشان خیر



 


ص: 288


است؛ زیرا آنان در خطّ شیطانند!


11- وجود شیطان برای عالَم هیچ ضرورتی ندارد؛ زیرا با نبود شیطان نیز حرکت انسان به سمت جلو متوقف نمی شود.


همان گونه که در روایات آمده که با ظهور ولی عصر علیه السلام شیطان به دست مبارک آن حضرت، کشته می شود، اکنون سئوال می کنیم: آیا با کشته شدن شیطان دیگر رشد انسان ها و تکلیف متوقف می گردد؟


12- اگر شیطان نباشد نیز انسان ها با سبقت گرفتن از یکدیگر در کارهای نیک رشد می کنند. بنابراین وجود شیطان برای رشد انسان ها ضروری نیست.


13- همچنین اگر شیطان نبود «ضد» (که می گویند شیطان است) نیز جهت حرکت انسان به جلو موجود است و آن هوای نفس انسان می باشد که لحظه ای از او جدا نمی شود و قدرتش هزاران برابر شیطان جهت اغواء انسان ها است، و انسان ها با مقابله با هوای نفس، با سرعتی بسیار بالاتر- از ضدیت با شیطان- به سمت جلو حرکت می کند.


14- تمام آیات قرآنی و روایات خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام - که در رابطه با شیطان است- تفکرات صوفیه را ابطال می کند.


15- و وجود خود شیطان نیز دلیل گویای این مطلب است که اگر شیطان هم نباشد، اختیار و کمال و سقوط انسان همچنان هست؛ زیرا قبل از این که شیطان کافر و رانده شود، به وسیله اطاعت و بندگی خدا به رشد و کمال رسیده بود، و آنگاه که از هوای نفس تبعیت نمود و تکبر ورزید، سقوط کرد و بالا سر او شیطانی نبود که شیطان با ضدیتِ او رشد یابد و یا با اغواء او سقوط کند.


اکنون برخی از سخنان حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام را در نکوهش و مذمّت شیطان بشنوید و با سخنان عرفا و فلاسفه مقایسه کنید:


شیطان بر آدم علیه السلام به جهت خلقت او از خاک، فخر فروخت و با تکیه به اصل خود



 


ص: 289


که از آتش است دچار تعصّب و غرور شد.


پس شیطان دشمن خدا و پیشوای متعصّبان و سرسلسله متکبّران است، که اساس عصبیّت را بنا نهاد، و بر لباس کبریایی و عظمت با خدا درافتاد، لباس بزرگی را بر تن پوشید و پوشش تواضع و فروتنی را از تن درآورد. آیا نمی نگرید که خدا به خاطر خودبزرگ بینی، او را کوچک ساخت؟ و به جهت بلندپروازی او را پست و خوار گردانید؟ پس او را در دنیا طرد شده، و آتش جهنم را در قیامت برای او مهیّا فرمود؟(1)


ای مردم! از آنچه خداوند نسبت به ابلیس انجام داد عبرت گیرید، زیرا اعمال فراوان و کوشش های مداوم او را با تکبّر از بین برد. او شش هزار سال عبادت کرد، اما با ساعتی تکبّر همه را نابود کرد.(2)


ای بندگان خدا! از دشمن خدا (شیطان) بپرهیزید، مبادا شما را به بیماری خود مبتلا سازد، و با ندای خود شما را به حرکت درآورد و با لشکرهای پیاده و سواره خود بر شما بتازد...


پس شیطان بزرگ ترین مانع برای دینداری، و زیان بارترین و آتش افروزترین فرد برای دنیای شماست. ای مردم! آتش خشم خود را بر ضد شیطان به کار گیرید و ارتباط خود را با او قطع کنید. به خدا سوگند، شیطان بر اصل و ریشه شما فخر فروخت، و برحَسَب و نَسَب شما طعنه زد و عیب گرفت...(3)


اکنون مقایسه کنیم:


در معارف نورانی خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام:


شیطان موجودی خبیث، متکبر، حسود، شر و دشمن خدا معرفی شده است.


در معارف عرفانی و فلسفی:





1- نهج البلاغه، بخشی از خطبه شماره 152، ص 381

2- همان

3- همان، ص 383

 


ص: 290


شیطان مظهر یکی از اسماء الهی، سیدالموحّدین، عاشق خدا، حرکت کننده به سوی کمال، خیر و ضروری برای عالَم، مأمور مطیع خداوند، کلب معلَّم و ... معرفی شده است.(1)





1- نهج البلاغه، بخشی از خطبه شماره 152، ص 381

 


ص: 291